دوستان سلام پر انرژی.
برای شما عزیزان آموزش زبان 504 رو در نظر دارم که در قسمت های مختلف برای شما سروران ارسال کنم و استفاده بفرمایید.
تمام لحظه های شما پراز نگاه خدا.
Merhaba arkadaşlar enerjik.
Sunucunun farklı yerlerinde Burda senin için kullanmak akılda sevdikleriniz için 504 dil eğitimi.
Sen Allah'ın dolu her an bak.
Hi friends energetic.
504 language training for your loved ones in mind that in different parts of the server I use for you here.
You look at every single moment full of God.
برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه فرماییدPAR1
1.abandon ترک کردن، رها کردن، قید چیزی را زدن، دست کشیدن، قال گذاشتن
When Roy abandoned his family, the police went looking for him.
هنگامیکه "روی" خانواده اش را ترک کرد، پلیس برای یافتن او را آغاز نمود.
2.keen عمیق، تیز هوش، تیز، شدید، مشتاق
The butcher’s keen knife cut through the meat.
چاقوی تیز قصاب گوشت را از میان برید.
3.jealous حسود، غیرتی
A detective was hired by the jealous widow to find the boyfriend who had abandoned* her.
آن کارگاه را بیوه حسود استخدام کرد. تا نامزدش را که او را ترک کرده بود، پیدا کند.
4.tact کاردانی، درایت، تدبیر، خوش زبانی
My aunt never hurts anyone’s feelings she always uses tact.
خاله من هرگز کسی را ناراحت نمی کند. چرا که او همیشه خوش زبان است.
5.oath سوگند، قسم، فحش، ناسزا
The president will take the oath of office tomorrow.
رئیس جمهور فردا سوگند ریاست جمهوری می خورد.
6.vacant خالی، تهی، متروکه
I put my coat on that vacant seat.
کتم را روی آن صندلی خالی گذاشتم
7.hardship سختی، گرفتاری، درد و اندوه، تنگدستی
Abe Lincoln was able to overcome one hardship after another.
آبراهام لینکلن قادر بود بر سختی ها یکی پس از دیگری پیروز شود.
8.Gallant شجاع، دلیر، مودب و مهربان نسبت به زنان
The pilot swore a gallant oath* to save his buddy.
خلبان سوگند شجاعانه ای خورد که جان دوستش را نجات دهد.
9.Data اطلاعات، داده ها
The data about the bank robbery were given to the F.B.I
اطلاعات درباره سرقت از بانک در اختیار اف_بی_آی قرار داده شد.
10.Unaccustomed عادت نداشتن به، نا مالوف، نا آشنا، غیر عادی
The king was Unaccustomed to having people disobey him.
پادشاه عادت نداشت که مردم از او نافرمانی کنند.
11.Bachelor مرد مجرد، مجرد
My brother took an oath* to remain a bachelor.
برادرم قسم خورد که مجرد باقی بماند.
12.Qualify صلاحیت پیدا کردن، واجد شرایط بودن، شرایط لازم را کسب کردن
You have to be over 5’5” to qualify as a policeman in our town.
شرایط لازم برای پلیس شدن در شهر ما اینست که باید قدتان بالای 5.5 فوت باشد.